دانلود رمان آن سوي آينه نسخه كامل پي دي اف، اندرويد، آيفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعي
نويسنده رمان: تكين حمزه لو
تعداد صفحات: 303
خلاصه رمان: رمان خيلي قشنگ، آموزنده، عميق و اثرگذار مريم كه يك پسر 4 ساله دارد با اطلاع از بارداري ناخواسته اش بسيار غمگين ميشود و سعي ميكند بچه را سقط كند چرا كه تحمل دردسرهاي حاملگي و زايمان و شب زنده داري و بچه داري را ندارد ولي شوهر و مادرش او را از اين كار منع ميكنند با مشكلات زايمان و بچه داري طاقت وتحمل مريم روز به روز كمتر ميشود ديگر حوصله هيچ كس و هيچ چيز را ندارد و دائما ناشكري و آرزوي مرگ ميكند و…
قسمتي از متن رمان آن سوي آينه
مريم به سنگيني از جا بلند شدو به اتاق خوابشان رفت . پرهام كه منتظر فرصت بود مثل تيري به اتاقش شليك شد. مريم روي تخت نشست و به كوسن هاي مرتب رو رو تختي نگاه كرد. شب سختي در پيش داشت ، اما دلش به علي گرم بود. مادر شوهرش هم انقدر سياست داشت كه جلوي پسرش مستقيم حمله نكنه ، اما چند حرف نيش دار و كنايه حتما منتظرش بود و اوهم سخت بي حوصله بود . با دست چند نخ نامرئي رو جمع كرد و مقابل آيينه ميز آرايش نشست.
لباس گشاد سبزي به تن كرده بود ، روي لباسش گلدوزي هاي كوچكي به رنگ هاي آتش نقش انداخته بود.موهاي بلندش ، نامرتب شده وسيخ سيخ ايستاده بود . به آهستگي برس رو ميان موهايش فرو برد و چند دقيقه اي موهايش را برس كشيد ، بعد با كشي سبز پشت سرش جمع كرد.رنگش پريده بود.چشم هاي درشت وسياه رنگش مثل دو ستاره بزرگ در صورتش مي درخشيدن مزهاي پرپشت و مشكي چشمهايش را درشت تر و زيباتر نشان مي داد ابروهاي نازك و مرتبش مثل دو خط مورب بالاي چشمها رو كشيده تر كرده بود .
فكر كرد كاش دماغم رو مثل الى عمل مي كردم . با اينكه عيبي نداره ، ولي اونطوري شيك تر مي شد . بعد با دست نوك بيني اش رو بالا داد تا ببينه چطوري ميشه به تصويرش كه شبيه يك بچه خوك شده بود خنديد بي توجه لوله ماتيك رو برداشت بي آنكه به رنگش اهميتي بده ، يك دور روي لبهاي باريك و نازكش راه رفت.بعد به خودش نگاه كرد ، نارنجي كم رنگ لب ها را بهم ماليد.خواست رژگونه هم بزنه كه پشيمون شد. همين طوري هم بد نبود. -زن زائو و حامله نبايد آرايش كنه ، چشمش مي زنن